زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
گویم به چشم خونبار، زهرا خدانگهدار رفتی ولی به اجبار، زهـرا خدانگهدار جان بر کف ولایت، ای مادر شجاعت مقـتـول راه ایـثـار، زهـرا خدانگـهـدار خیلی جـوانی اما دیگـر گـمـان کـنم که بی فایده است اصرار، زهرا خدانگهدار ای یـاس ارغـوانی، دیگـر نـشد بـمانی گشتی به کوچ وادار، زهرا خدانگهدار ما بین بچههامان، احوال مجتبی هست یک طور دیگر انگار، زهرا خدانگهدار وضع جـراحـتت را نگـذاشـتی بـبـیـنـم بگذر از این پرستار، زهرا خدانگهدار در وقت غسل دادن دستم به پهلویت خورد آخر چه گویم ای یار؟ زهرا خدانگهدار صبر مرا ربوده است؟ بازو چرا کبود است؟ نیلی ست از چه رخسار؟ زهرا خدانگهدار یادم نـرفـتـه گـفـتی، بـالا سـر حـسـیـنم یک ظرف آب بگذار، زهرا خدانگهدار برگ شقـایق آخر مجـروح خار گردید لعنت به هر چه مسمار، زهرا خدانگهدار شش ماهه غنچهام را نشکفته چید دشمن قصه است بین دیوار، زهرا خدانگهدار بعد از تو در مدینه، حیدر زِ بغض و کینه تازه شود گرفـتار، زهـرا خدانگـهـدار جـسم مطـهـرت را در قـبـر میگـذارم زهرا خدانگهدار زهـرا خدانگهدار… |